روزگار است دیگر یا دهان ما را سرویس میکند یا باید انقدر توان داشته باشیم که پوزش را به خاک بمالیم.
همین روزها که منتظر بودیم برای تنظیم قرارهای نهایی، جوابهای آزمایش و نمونه برداریهای پدر «او» خبرهای ناخوش و دردناک را حوالهمان کرد.
بیش از نصف از ریههایش تخریب شده، نمیدانم چه پیش خواهد آمد!
مرگ و زندگی آدمها که فقط دست دکتر و داروها نیست، این عطش به زنده ماندن و روحیه قوی است که میتواند آدمها را در کارزار مبارزه با سرطان و هر بیماری صعب العلاج کوفتی دیگر پیروز یا تا حدودی موفق کند.
دختر عموی مادرم بیست سال است که با بیماریام اس مبارزه میکند، مبارزهای تمام عیار! هر چقدر از پا میاندازدش باز دوباره بلند میشود هر چند لنگ لنگان.
زندگی همین قدر بیهوا گاهی سیلی میزند به گوش آدمی... همین قدر غیرمنتظره!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر