بچه اروم خوابیده رو تختش ولیم پتو رو کنار میزنه، نتونستم بیخیال بشم اومدم تو اتاقش رو زمین خوابیدم.نمیدونم چه مرضی دارن که شب شوفاژها رو خاموش میکنن؟
از جمعه دوباره قرنطینه شده، بیشتر یه کلمه پرطمطرقه و در عمل خیلی تفاوتی حس نمیشه، برای ما که تقریبا تمام این ماهها تو خونه بودیم و تقریبا بدون هیچ رفت ؤ آمدی. تو خیابون هم انگار از رفت و آمد ماشینها و آدمها خیلی کم نشده هر چند مدارس تعطیل نشدن.
دیشب هر جور بود قبل از خواب ورزش کردم، سخته ولی حس خوبیه.
سرگرم کردن بچه هر روز سختتر میشه مخصوصا که حدود دو هفتهاس هر صبح با عطسه و ابریزش چشم شدید شروع میشه و اکثر روزها با سردرد ادامه داره...از دو سه روز قبل بالای دندون جلوم هم ابسه کرده.حتی نمیدونم افت هس یا آبسه. دندونپزشکم هم که امروز یه نوبت داشتیم، دیروز هیچ پیامکی برا فیکس کردن قرار نفرستاد و کلا قرنطینه که میاد درد و مرض و چرک و آبسه هم از گوشه و کنار میاد.
یه کتابی بود که سه سال قبل چن صفحهای خواندن و بیخیال شدم. این مدت هر چی تلاش کردم نتونستم با کتاب خواندن رو تبلت کنار بیام. رفتم سراغ همون کتاب و طی همین چند روز بعد از خوابوندم بچه هشتاد صفحه خواندم. واقعا یه وقتایی باید بیخیال کتابی شد و گذاشتش کنار تا اون زمان طلایی خواندن و لذت بردن ازش فرا برسه.