گیر افتادهاند وسط یک هزار تو. همهچیز درهم و بهم ریخته. من بی اعصاب و بیحوصله.
اتفاقهایی که هر کدام به تنهایی میتوانست تا ته دلم را غرق شادی کنند یکی یکی در حال افتادند ولی هر کدام انقد بیموقع و گاها دیر که شادی را کمرنگ کرد و از طرف دیگر شرایط را بغرنجتر.
پاسپورت ها که باید در کمتر از ده روز میرسید با ندانم کاری مسوولی حدود سه هفته دیرتر رسید، بعد از دعوایی که داشتم و تازه فهمیدیم تمام روزهایی که منتظر آمدن پستچی بودم، اصلا پست نشده بودند!
سه سال منتظر خانه دولتی بودیم و درست زمانی که باید برای کارت خروج بچه اقدام کنیم، زنگ زدن برای خانه.
این یعنی تغییر آدرس و یعنی کارت و همه چیز میرود روی هوا تا پروسه کاغذ بازی های اداری انجام شود و هیچ معلوم نیس چقد طول بکشه...
حال غریبی دارم
اتفاقهایی که هر کدام به تنهایی میتوانست تا ته دلم را غرق شادی کنند یکی یکی در حال افتادند ولی هر کدام انقد بیموقع و گاها دیر که شادی را کمرنگ کرد و از طرف دیگر شرایط را بغرنجتر.
پاسپورت ها که باید در کمتر از ده روز میرسید با ندانم کاری مسوولی حدود سه هفته دیرتر رسید، بعد از دعوایی که داشتم و تازه فهمیدیم تمام روزهایی که منتظر آمدن پستچی بودم، اصلا پست نشده بودند!
سه سال منتظر خانه دولتی بودیم و درست زمانی که باید برای کارت خروج بچه اقدام کنیم، زنگ زدن برای خانه.
این یعنی تغییر آدرس و یعنی کارت و همه چیز میرود روی هوا تا پروسه کاغذ بازی های اداری انجام شود و هیچ معلوم نیس چقد طول بکشه...
حال غریبی دارم