۱۴۰۱ آذر ۲۳, چهارشنبه

در جستجوی دوست

 امروز همه‌اش به سر و کله زدن با بچه گذشت. انقد خیره شدم به خبرها که چشمم درد می‌کمه. بیرون هوا دو سه درجه‌ای منفی‌ه. قلبم ولی سردتر از همه‌جاست. چقد دلم دوستی می‌خواد، آدم امن و امین. دوستی فیزیکی، اینکه یکی در کنارت باشه نه همیشه کیلومترها دورتر. افتادیم تو برزخی که دوستی‌های فیزیکی شاید کمی آلام رو تسکین بده و همونم پیدا نمی‌شه.

۱۴۰۱ آذر ۲۲, سه‌شنبه

شب‌های تنهایی

 انسان موجود تنهایی‌ه، گاهی مثل این لحظه‌ها تنهاترین‌ه حتی. خوبیش اینه که اینترنت هست و دوستایی دارم که با تاخیر چند دقیقه‌ای هم که شده جوابم رو می‌دن، همدلی رو بلدن، همدردی رو و گوش شنوا بودن بدون قضاوت. خوشحالم که تو این دنیا این چند تا دوست رو دارم و یادم می‌مونه که غم و ناراحتی‌م رو با کسی تقسیم کنم که من رو می‌فهمه...خیلی دلگیر و دلشکسته‌م و مطمئنم این حق من نبوده و نیست.

۱۴۰۱ آذر ۱۷, پنجشنبه

یکی از ما

 دیشب خیلی خواب آشفته‌ای می‌دیدم همراه با سردرد و سرفه. فقط می‌خواستم صبح بشه. صبح شد، چراغ رو روشن کردم، توییتر رو دیدم. یکی از ما رو اع...دام کرده بودن.