۱۴۰۰ آبان ۲۴, دوشنبه

نیمه‌شب و هجوم فکرها

 دوباره قلبم شکسته و مطمئنم جاش خوب نمیشه. ساعت دو و نیمه و از شدت سرفه بی‌خوابم. پسرک هم تب کرده و تقریبا با همدیگه بیداریم. انقد فکر و خیال کردم و با خودم حرف زدم و گریه کردم که خوابم میاد.

باید مراقب خودم باشم، برا خودم کاری کنم و تنها کاری که می‌تونم بکنم ورزش کردنه.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر