دو تا از دوستام، امنترین و بهترینهاشون بدام پیام صوتی فرستادن و تولدم رو تبریک گفتن. حین گوش دادن به حرفهاشون درباره خودم کلی اشک ریختم و چند دقیقه بعدتر جواب دادم.
از این راه دور از این هزارها کیلومتر فاصله ما هر روز با صدای هم روزمون رو شروع میکنیم، گاهی با بغض و گریه و دلشکستگی و گاهی با شادی و شعف روز رو به شب میرسوندم. با وجود مشکلات اینترنت همیشه سعی میکنن بهم پیام بدن، کمکم کنن یه وقت پام نلغزه و پرت شم ته چاه.
دستگیر و رهابخش من هستن و این همون معجزهاس...بعد از سالها ی و م رو هم پیدا کردم، با همون صداقت و دوستی قدیمی و چقد خوب که این آدمها هستند از حدود بیست و پونزده یا شونزده سال قبل. که گذر زمان رنگو پی رفاقتها رو از بین نبرده، که میدونن کی بودم و همونی هستم که سالها قبل شناختن. خدایا شکرت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر