۱۴۰۳ دی ۴, سه‌شنبه

شب‌نوشت‌ها

 علاوه بر شب‌زنده‌داری، گشنگی هم شب‌ها همراه من شده. یعنی با همین فرمون برم تبدیل به گوریل خواهم شد. همه‌اش گشنمه، بعد چی؟ همه‌اش دلم چیزای شیرین می‌خواد. بعدتر چی؟ چیزای شیرین نداریم، یعنی مورد علاقه‌ی من نیستم. پس مجبورم هی نوک بزنم به چیزای دیگه. هی خودم از این وضع خوردن حالم بهم بخوره. بعد بزنم تو سر خودم. آخرش برگردم به چایی و بیسکوییت. دو روز دیگه هم برم آزمایش خون و ببینم آهنم رفته زیر ده!

همین قدر شب‌های باکیفیت و زندگی مفید و حال خوبی دارم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر