۱۳۹۷ دی ۱, شنبه

یلدای ۹۷

ساعت شیش صبح شنبه اسفند. بیرون کمی باد میاد و دمای هوا به نسبت بد نیست، گاهی از دور دست صدای چه‌چه بلبل خرمایی هم به گوش می‌رسه. اوایل هفته چندین بار به فکر یلدا افتادم و اینکه با بودن نفر سوم امسال یه کاری بکنیم ولی خب دو روز قبل از یلدا ماشین خراب شد و کلی استرس، فشار روحی و روانی و نگرانی رو به ما تحمیل کرد. هر جا رفتیم گفتن نمی‌شه کاری کرد و فقط نمایندگی. نمایندگی هم گفت ۹۰۰ یورو هزینه داره که باید یکجا پرداخت بشه اونم تو‌شرایط ما پرداخت یک‌جا خیلی سخته. چون نمی‌دونیم هزینه‌های بیمارستان چقد میشه و از قبل هم برنامه‌ای برای چنین خرج غیرمنتظره‌ای نداشتیم. خلاصه دیروز مرد خانواده با دوستی رفت بلژیک چون اونجا تعمیرگاه ایران زیاده و تا هفت شب درگیر بود تا بالاخره یک درمان موقت پیدا شده و می‌تونیم تا مدتی با این وضعیت بسازیم و بعد از گذشت این دوران بریم نمایندگی تا کارها رو انجام بده. دیشب وقتی اومد خونه انقد من و کوچولو خوشحال بودیم، یه بار سنگینی از استرس و نگرانی مون رفع شد. یکی دو استکان چای خوردیم و چن نایب پرتقال و‌ خرمالو و شب یلدا تموم شد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر