۱۴۰۳ بهمن ۴, پنجشنبه

زندگی ربوده شده...

 گاهی دوست دارم یه دوست فیزیکی فرق نداره زن یا مرد آخر هفته‌ها سر و کله‌اش پیدا بشه و بگه بیا بریم بیرون یه گشتی بزنیم، بریم کافه‌ای پارکی جایی فقط حرف بزنیم. نه از بچه، نه از کار روزانه، نه از رنج و الخ بیا از خاطرات گذشته بگیم، از سینما تجربه، از تالار هودی  از تئاتر، از صف سینما، از فلافل، کافه فروغ، بستنی شکلاتی، کتابفروشی عبدالهی، از خلدبرین، از انار کنار نیمکت پارک، از یخ‌در بهشت و الخ. از زندگی ربوده شده...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر