۱۴۰۱ آذر ۲, چهارشنبه

شرمنده‌گی

 دنبال متن شعری می‌گشتم که دوستی چند سال قبل به من تقدیم کرده بود و یهویی با نوشته‌ای روبه‌رو شدم. مادربزرگم به خواب خاله‌ام آماده بود و الخ...آخ مادر جان، چقد همیشه هوایم را داشتی و از آن دورها مراقبم بودی ولی دیدی همه‌ی اون تلاش‌ها و مبارزه‌ها به کجا رسید...انبوهی از غم و ناراحتی بی‌پایان نصیب من و مامان شده و من شرمنده‌ی همه‌ام.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر