۱۴۰۳ بهمن ۵, جمعه

بوت‌ها

 فصل تخفیف‌هاست. چیکار کردم؟ سه تا بوت سفارش دادم. چرا؟ نمی‌دونم. صرفا چون‌که دلم خواسته. البته سه بار عملیات بانکی با شکست روبه‌رو شد و بی‌خیال شدم. بعد دیرم از سایت سفارش کفش ایمیل زدن که ببخشید مشکل از ما بوده دوباره سفارش بدید و هزینه‌ی پست رو ندید. جوگیر شدم دو تا سفارش دادم. بعد که رسیدن اتقد کیف کردم با راحتی‌شون که نگو. بعد الکی یهویی دیدم دوباره یه کفش شبیه همون دو تا بهم پیشنهاد شد. انقدر رنگش رو دوست داشتم که سفارش دادم. قبلی پنجاه درصد تخفیف داشت و این یکی شصت درصد. هیچی منی که راحت‌ترین کفش برام گیوه‌اس که پشتش رو بخوابونم سه تا بوت زیپ دار سفارش دادم. همین‌قدر جوگیر و حالی به حالی.

۱۴۰۳ بهمن ۴, پنجشنبه

زندگی ربوده شده...

 گاهی دوست دارم یه دوست فیزیکی فرق نداره زن یا مرد آخر هفته‌ها سر و کله‌اش پیدا بشه و بگه بیا بریم بیرون یه گشتی بزنیم، بریم کافه‌ای پارکی جایی فقط حرف بزنیم. نه از بچه، نه از کار روزانه، نه از رنج و الخ بیا از خاطرات گذشته بگیم، از سینما تجربه، از تالار هودی  از تئاتر، از صف سینما، از فلافل، کافه فروغ، بستنی شکلاتی، کتابفروشی عبدالهی، از خلدبرین، از انار کنار نیمکت پارک، از یخ‌در بهشت و الخ. از زندگی ربوده شده...

۱۴۰۳ دی ۲۶, چهارشنبه

...

 آدم‌ها چطور خودشون رو از ته چاه، وسط یه مرداب، توی گنداب و کثافت...نجات می‌دن؟!

یه نفر یه جمله برام نوشته احساس می‌کنم تمام عروق قلب‌م رو مسدود کرد.‌ جوری خنجر زده به روح‌م که می‌خوام زار زار گریه کنم...خیلی دلگیرم...

۱۴۰۳ دی ۱۳, پنجشنبه

الکی نوشت

 ساعت سه صبح‌ه. بیسکوییت کنارمه ولی چایی ندارم. دارم وسوسه می‌شم برم‌چایی دم کنم ولی زور جاذبه زمین بیشتر از تمنای شکمم‌ه.این چند روز بچه ذوق این رو داشت که شنبه برف میاد ولی الان هواشناسی رو چک کردم و خبری از برف نیست. دو شب پیش گریه می‌کرد که نمی‌خوان سال نو بشه، چون نمی‌خوام بزرگ بشم چون من بزرگ‌ شم تو پیر می‌شی و من نمی‌خوام تو بمیری! 

تعطیلات فوق تخمی

 همزمان با شپش، پوست صورتم دچار اگزمای شده اصلا نمی‌دونم اگزماست یا کوفت دیگه. بخش زیادیش خشک و پوست پوستی شده! از اون ور از بس برس کشیدم کف سرم مدام می‌خاره و درد می‌کنه. پکیج کاملی از نکبت و کفرات در تعطیلات فوق تخمی!