انگار آخرهای شهریور شیراز، هوا خنک شده و شب با پتو میخوابم و قربان صدقهی هوا میروم. دو روز پیش هوا حدود سی درجه بود که دوبار حالم بد شد وقتی رسیدم خونه قیافهام سرخ و عرق ریز بود ولی از جمعه دوباره هوا خنک شد و چه عالی.
چقد جو رای دادن یا نه دادن ترسناک شده، دعواها و فحشهایی که رد و بدل میشه...اصلا به لحاظ روانی نمیکشم این حجم از تباهیها رو...
صبح با بچه رفتیم کافه دو تایی. بستنی شکلاتی خورد، عاشقشه. با هم حرف زدیم تو راه برگشت هم یه چند جایی توقف کردیم. خرید کردیم و اومدیم خونه. فردا میریم کنار کانال آب، جشن تابستونی دارن. کلا کافیه آفتاب بیاد اینا هر روز یه جشنی دارن.