افتادم پای کانال داکیودراما و زرت زرت ویدیوهاش رو میبینم. نمیدونم از کی تاحالا به مسائل جاسوسی و جاسوسها علاقهمند شدم. حالا بگو بشین فلان فیلم یا سریال رو ببین، عمرا بتونم! آخرین بار فک کنم سریال رهایم کن یا نکن رو دیدم بعدش دیگه سریال دیدن هم تعطیل، سریال خارجی که هیچچچ...در وضعیت تباه و جزغالهی فرهنگیم. گاهی دلم برا تئاتر دیدن کف سالن هودی تنگ میشه، یا نشستن تو تالار حافظ... چقد همهی اون روزها از من و من از اونها دورم. دوستم میگه دیگه اون کافهها نیستن، نیایش و معالیآباد شده پر از کافه...
خب هوا دم و تخمی شده دوباره! صبح انقد خسته و کوفته بودم نمیدونم چطور با بچه رفتم کلاس و بعد فقط رسیدم خونه و لش مبسوط. گاهی یادم میاد که صبح ساعت چهار صبح میرفتم برای برنامه خبری ورود فلان وزیر و الخ تا شب داشتیم از این جلسه به اون جلسه میرفتیم. بعد فقط با یه تیتاپ سالمین جلد قرمز و چایی سرپا بودم. حالا چی؟ تباه اندر تباه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر