۱۴۰۳ مرداد ۳, چهارشنبه

اراجیف/قدم اول

 بچه صبح بامبول درآورد و نرفت مرکز بازی. خب هیچی دیگه تا الان که حدود هشت شب شده دهنم‌سرویس شده و منتظرم بشه حدود نه و بالاخره بچسبیم. خدا رو شکر روزها داره کوتاه می‌شه واقعا برای ما روزهای بلند زجر مطلقه. نه جایی، نه کسی، نه معاشرتی...فقط خیره به سقف و ساعت و پنجره که هوا تاریک بشه.

مغازه‌ها و کافه‌ها ساعت هفت تعطیل می‌شن و هیچی دیگه باید بری تو لونه‌ات. اصلا چیزی به اسم زندگی شبانه وجود نداره و البته که منم آدم صبح زودم و شب کشش هیچی رو ندارم.

الانم الکی اومدم این چرت و پرت‌ها رو اینجا نوشتم که مثلا یه غلطی کرده باشم امروز و صد در صد نریده باشم به روزم! 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر