دیروز بعدازظهر در عرض یه دقیقه یا حتی کمتر داشتم از شدت سرفه خفه میشدم، کار به جایی رسید که عق میزدم و خلاصه اوضوی ال. انگار کسی هم صدام رو نمیشنید حتی یکی نگفت آب بیارم، خوبی؟! باورم نمیشه حداقل دو تا آدم تو خونه بودن و یکیش در نزدیکترین فاصله. در دو تا اتاق به سمت هم باز بود... خونه هم قصر و کاخ نیست که یه فسقلی جاست! یعنی یه نفر میتونه آنقدر بیتفاوت باشه یا واقعا در دنیای دیگهای سیر میکنه! به هر حال دلم خیلی گرفته و غمگینم. تو این وضع و حال این عفونت گلو قوز بالاقوز شده. به بچه میگم حالم خوب نیست دارم استراحت میکنم. سی ثانیهآی یه بار مامان گشنمه، مامان جیش دادم، مامان فلان...مامان بیسار! بعد هم میگه نه تو مریض نیستی والا که سگجون شدم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر