در حال تقلا تو خواب بودم که احساس کردن صدای شر شر آب میاد. از اعماق خواب تخماتیک پریدم و دیدم بعله داره به شدت بارون میباره و پنجره نیمه باز بوده و الخ. خب ساعت چند بود؟ بعله دو و نیم. تمام یک هفته گذشته انقد هوا گرم و شرجی بود که شاید فقط یک یا دو شب رو تونستمتا حدودی بخوابم. یه شب که کلا بیخوابی کشیدم بقیه شبها هم دو سه ساعت نهایتا خوابیدم.
الانم که پنج صبح شده و من از دو و نیم بیدارم. انقدر که تو بدخوابی و بیخوابی دچار استمرار شدم، کاش تو چیزای دیگه هم دو زار استمرار داشتم. حالا این وسط این پشههای عوضی دست و پا بلوری هم من رک مورد عنایات خاص خود قرار دادند. خلاصه تو روحشون.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر