۱۴۰۳ مرداد ۱۶, سه‌شنبه

مدال المپیک

 دما ۲۷ درجه‌اس و خیلی قابل تحمل‌تر از هفته پیش. هفته‌ی قبل به فنا رفتیم با گرما و شرجی ولی این هفته قابل‌ تحمل‌تر شده. پری‌شب با پسرک نشسته بودیم بازی‌های المپیک رو می‌دیدیم. من هنوز هم از دیدن این رقابت‌ها و مسابقه‌های ورزشی دچار هیجان می‌شم و جوگیر، پسرک هم همین‌طور. بعدش بهم گفت من دوست دارم مدال بگیرم، گل بندازن گردنم(البته که من ندیدم گل بندازن گردن کسی) و بعد گریه کنم، خیلی تاکید داشت که حتما باید گریه کنه. چون هر بار کسی برنده می‌شد می‌رفت تو بغل بقیه و با هم گریه می‌کردن.

دیروز عصر که رفتم دنبالش دیدم یه مدال طلا انداخته گردنش، گفت مسابقه نبوده ولی من گفتم مدال دوست دارم انداختم گردنم. انقد با اون مدال الکی خوشحال بود که تو مسیر ایستاد و با مدال و تفنگ آب‌پاشش عکس گرفت. شب هم با مدال‌ش خوابید و گفت وقتی تولدت شد می‌اندازم گردنت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر