در این لحظه از روز دراز کشیدم روی مبل گرمای آفتاب چندان نیست ولی دلم به بودنش تو آسمون خوشه.
دو روز پیش هوا شدید خاکستری بود ولی دیروز و امروز آفتاب هست، آسمون آبیه و دما خوب.
صبح داشتم به حجم زنستیزی زنها فکر میکردم، به زنهای عقدهای که سرتاپاشون رو کثافت زنستیزی برداشته و فک میکنن همه باید با عقل و معیار اونها رفتار کنند.
مطمئنم عقدهی حقارت و سرکوبهایی که شدن باعث شده که در یک دور تسلسل باطل به خیال خودشون الان به نقطهای رسیدن که هر طور باهاشون برخورد شده همون رو دوباره اجرا کنن روی نفر بعدی ولی ریدن و چون ریدن باید یه جور دیگه جبران کنن.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر