عالیجنابان رنگین کمانی، به صورت رسمی اعلام میکنم که دیگه نمیتونم پشت این کامپیوتر بشینم و بتایپم.
رسما داره جونم بالا میاد، حالیتون؟!
نشستم دارم به جای خبر نوشتن گریه میکنم؛ من واقعا خیلی خستهام میفهمید؟!
گه میفهمیدید که هی فشار نمیآوردید که زود باش.
گور پدر "ب" و دارو دسته اشغالگرش.
اصلا نمیدونم سر خبرها داره چی میاد.
فقط این وسط میدونم که جون خودم داره بالا میآد.
مامان خانم! میگم نمیتونم بنویسم یعنی هیچ رقمه نمیتونم بنویسم؛ بعد هی زنگ بزن بگو زودتر بنویس بیا خونه[کلافگی فجیع]
--------------------------------------------------------------------------------
مگر خدا به داد این اسب چموش برسد، خوب نباید هم توقعی از دیگران داشت.
در این لحظه ساعت: ۱۳:۰۵اوضاع کمی بهتر شده است.
ساعت 15 و به این ترتیب با خوردن مهر غیر قابل استناد بر روی خبرهایمان با روحی شاد و ضمیری آگاه به سوی خانه رهسپار می شوم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر