.فهرستی نیمه صادقانه از کتابهایی که هرگز به صفحهی آخر نرسیدند.
1- اورلاندو: تقصیر خود ویرجینیا وولف بود، چندین بار سعی کردم ولی زهی خیال باطل!
2- سالار مگسها: به خاطر ترجمهی مقابلهای خریدمش و تصمیم داشتم بعدا" بخونمش، به کل فراموشش کردم.
3- خوشههای خشم: رفیق نیمهراه شدم، جاد! منو ببخش.
4- سکوت برهها و غرور و تعصب: به خاطر دیدن فیلمهایشان نصف و نیمه رها شدند.
5- درخت انجیر معابد: از چند صفحه فراتر نرفت. (صرفا" بر اثر یه جوگیریِ آنی خریدمش)
6- جزیره سرگردانی: همینجوری!
7- یه تعداد از کتابهای دوره دانشجویی: معنی نمیده که همه کتابها رو تا آخر خوند! بعضی وقتها این اعتماد به نفس کاذب لازمه.
یه سری از کتابها مدتهاست که تو لیست انتظار هستند. کلا" کتاب خوندن حس و حال خاصی میخواد، که حالا یه مدتیِ رفته قهر! من چی کار کنم؟
برای نوشتن این پست خیلی تنبلی کردم. برای یه آدمی مثل من که زندگیش پر از نیمه کارههاست ... بی خیال.
مسعود ببخش که دیر نوشتم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر