بعضی وقتها حتی نمیتوانم وانمود به خوب بودن کنم.
مثل همین امشب، دوباره بیخوابی و تکرار هزار بارهی هزاران چرا؟
پناه میآورم به اینجا.
جای دوری نیسنم، همین دور و برها چرخ میزنم ولی اگر میشد چند روزی گم و گور شوم بهتر بود.
حالا خریت هم بخشی لاینفکی از من شده است.
به قول یک نفر خریت هایی که دوست داشتنی هم هستند و مدام تکرار میشوند.
نه، چرا باید از دیگری ناراحت بود؟!
مهم نیست، من هم جزیی از همان دیگران آزاردهنده هستم.
در این دنیای مزخرف، جای گله و شکایت از هیچ کس نیست، سعی کن اینو بفهمی.
مانی، کامنتت رو بعد از اینکه این مطلب رو نوشتم دیدم، دقیقا این وبلاگ بخشی از زندگی من شده.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر