لااقل اینجا که میشود داد زد و فریاد کشید هر چند بعضی از همسایهها ممکن است نگران شوند، ولی جای نگرانی نیست.
از آن جا که چهار دیواری است و اختیاری، میشود فحش هم داد.
نهایت فحشهای من هم در اوج عصبانیت، کثافتِ بی شعورِ عوضی است.
البته خودت که میدانی سزاوار بیشتر از اینها هستی، ولی خب.
آخه از تاجیکستان و ترکمنستان و همه تان های بالای سر ایران چطور به این نتیجه رسیدی که در تیتر بنویسی خاورمیانه؟!!!
بهم میگفتی امروز عشقت چه جور تیتری کشیده خودم درستش میکردم.
آحه این چه گندی که به خبرم زدی؟!
حالا میبینه تازه رسیدم و خبرم طولانی، میره دو ورق خبر دیگه رو میآره می ذاره رو میز، که تنظیم کنم، عشق میکنه صدای منو در بیاره تا بهش اعتراض کنم.
منم از عمد یه دستم رو تکیه گاه کله مبارکم میکنم، با آرامش و یه دستی تایپ میکنم.
واقعا بگو دختر بیکاری که آخر خبرهات سابقه خبر اضافه میکنی.
به خودم می گم شاید این اطلاعات به درد یه نفر بخوره.
یعنی برا کسی مهم که بدونه کشورهای عضو اکو چه کشورهایی هستن؟ تب برفکی چیه؟ و یه سری اطلاعاتی این شکلی که در متن خبر فقط بهشون اشاره شده...
ای روزگار!
کودک سرشار وقتی به اون آه عمیق و خسته میرسید همیشه اینو میخوند: زندگی منم که هنوز با همه پوچی از تو لبریزم!(نمیدونم درست نوشتمش یا نه؟! فکر کنم از فروغ)
ذکر این نکته ضروری است، غر زدن جز لاینفک زندگی من است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر