کت قهوهای عاشق لجبازی است.
هفته پیش بعد از بازگشت از همین جلسههای مزخرف سازمان م.ج. به صورت مکتوب نوشتم و خواهش کردم دربارهی پوشش برنامههای این سازمان تجدید نظر کند.
جواب داد:پیشنهاد شما را بررسی میکنیم ولی تا زمان اعلام نتیجه، هر لحظه برای پوشش برنامههای این سازمان آماده باشید.
خوب دیگه، نتیجه این شد که هفته گذشته پوشش سه برنامه و امروز صبح هم در عین ناباوری یکی از برنامههای آنها افتاد به من.
صبح تازه رسیده بودم که گفت یه برنامه داری، فکس رو که دیدم از شدت ناراحتی حرفی نزدم تنهها کیفم رو برداشتم و زدم بیرون.
باورتون نمیشه جز شگفتیها خواهد بود که برنامه این سازمان با تاخیر کمتر از نیم ساعت شروع بشه، اونم چه برنامههایی.
سالن به مجمع خالهزنکهای ور ورهی جادو تبدیل شده بود و برنامه هم با 50 دقیقه تاخیر شروع شد.
در حد انفجار عصبانی بودم ولی خدا پدر مخترع پیامک را بیامرزد که به داد من رسید و دوستی که حاضر شد به غر زدنهای من جواب دهد.
بعد از آن پیامکها حالم که بهتر شد، چند جملهای از اراجیف تکراری م.الف. را نوشتن و زدم بیرون.
حس نوشتن خبر نبود؛ پست قبلی رو که گذاشتم و کامنتهای شما رو میخوندم، کلی انرژی بهم داد تا خبر لعنتی رو بنویسم.
در همین جا از همه دوستای نازنینی که با کامنتهای عمومی و خصوصیشون به کمک احوالاتم میآین متشکرم. خیلی خیلی گل و با معرفتید.
از اون دوست عزیزی هم که صبح، همهی غر زدنها و ناراحتیهام رو تحمل کرد، به صورت ویژه متشکرم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر