سه روز دیگر قرار است به نور و امید جدید جدی جدی وارد زندگی ما بشه و دلمون رو شاد و روشن کنه. چقدر منتظر این لحظهی ناب بودیم؟ خیلی. هر کسی به اندازهای، هر چند به زبون جاری نشده.. من ولی از خوشحالی مادر و پدرش خیلی خوشحالم. گاهی هیچ حرفی دربارهی موضوع خاصی زده نمیشه ولی رفتارها گویا هستن. سال قبل انقد محبت و عشق نثار پسرم کردند که آرزوم این بود که خودشون هم تجربهاش کنند. امیدوارم همه چیز خوب و عالی پیش بره و نتیجه صبوری و محبتشون رو با همدیگه جشن بگیرن.
خیلیها آرزو دارن بچهدار بشن، خیلیها هم نه و اصلا تصوری از زندگی با بچه ندارن. هر کسی خودش میدونه و از دل و احوال خودش باخبره. امیدوارم همهی اونایی که آرزوش رو دارن بتونن به خیر و خوشی تجربهاش کنند و از نیش وکنایه دیگران در امان باشند. خیلیها هم بچهدار شدن براشون در حد رویا میمونه و خدا اونا رو بیشتر از نیش وکنایهها در امان نگه داره.