زندگی با دو موجود زنده نسبتا زباننفهم پوستکلفت و صبر ایوب میخواهد فلذا در حال بهفنا رفتنم. چیزکی نوشتهام و امیدوارم به نتیجه برسد.
خستهام، خیلی خیلی خسته. بیشتر روزها به فرار فکر میکنم ودر لحظههای فروپاشی بلند بلند از اینکا جایی ندارم برای فرار کردن حرف میزنم و خب کسی هم به جاییش نیست.