۱۳۹۲ شهریور ۵, سه‌شنبه

تکرار مردم آزاری

سه هفته‌ای بعد از انتخابات بود که زنگ زدند به من، گفتند برگرد سر کارت.
من؟ یک ور دلم چرکین بود، یک بخشی‌اش هم دلتنگ. توی سرم هم اهدافی عالیه ورجه وِورجه می‌کرد.
بدون هیچ اطلاعی به من، بی‌هیچ تلفن و پیغامی! قرارداد قبلی‌ام را لغو کرده بودند.
ابتدا گواهی عدم سوءپیشینه به همراه کپی مدارک را خواستند. یک ماه و نیم بعد باز تماس گرفتند که گواهی عدم اعتیاد و باز هم کپی مدارکی تکراری و جدید‌تر.
دیروز رفته بودم دنبال گرفتن عابر بانکم، وسط راه زنگ زده‌اند که باز هم یک سری کپی مدارک بیاور. من هم آمپر چسباندم و داد زدم مسخره شما نیستم که هر از چند روزی یادتان بیفتد برای مردم آزاری چه کارهایی می‌شود کرد. گوشی را هم قطع کردم.
یک ساعت بعد دوباره زنگ زدند که اگر سختت است مدارک را بیاوری اداره، این شماره فکس خودت برایشان ارسال کن!
دلم می‌خواست تا می‌توانم بلند فحش بدم به این زبان نفهم‌ها...
دردم یک سری و دو سری کپی نیست، رسما می‌سوزم از اینکه یکی مثل پدر من اصلن متوجه نیست چقد طی این دو سال مرا و احساساتم را به سخره گرفتند، چقدر احساس تحقیر شدن کردم و...
بار‌ها به مامانم گفتم یک روزی می‌آیی توی اتاقم و می‌بینی دیگر چمدان کنار تخت نیست، این را خودتان خواستید.

۱ نظر:

  1. من نمیدونم چرا تعلل میکنی و منتظر اجازه پدری.. کار خودتو بکن دیگه دختر. ا.

    پاسخحذف