۱۳۹۶ مهر ۱۲, چهارشنبه

دوباره پاییز

از حدود یک ماه قبل حساسیت لعنتی کنگر خورده و لنگر انداخته. عطسه‌های مداوم و آب‌ریزش چشم و بینی دیگه خسته و کلافه‌م کرده.
پاییز اولش با ناز و ادا می‌خزه و میاد جلو ولی یهو تو خیابون می‌بینی همه‌جا رو پاییز برداشته، هزار رنگ و زیبایی جوری ریخته بر در و دیوار شهر که فقط باید لذت برد و بس.
چن روزی میزبان خواهرم بود و چقد دلتنگ نبودنش شدم حالا.
انقد دایره معاشرت‌ها کم شده که دیدن فردی از اعضای خانواده می‌تونه دوباره خوشحالی و امید رو به زندگی‌م تزریق کنه.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر