خب واقعیت این است که من از وقتی یادم میآد بیسکویت و تی تاب آن هم از نوع سالمین جلد قرمز بخشی از زندگی خوراکیام بودهاند، البته نه هر بیسکویتی.
من هنوز هم دنبال بیسکویتهای گرجیام، نیم چاشت و مادر هنوز هستند ولی یکی دو مدل دیگر کلن از چرخه تولید خارج شدهاند. یک مدل هم هست به نام بیسکویت نسترن که البته عکس روی جلد با بیسکویتهای درون جعبه فرق دارد. من ولی به عشق همان بیسکویتهای روی جلد که اوایل خیلی هم خوشمزه بودند میخرم هر چند که میدانم داخل بسته بیسکویتها شکل دیگری است ولی چکار کنم که دل بستهام به خاطرات قدیمی آن بیسکویتها.
یه سری بیسکویتهای کاکائویی و پرتقالی هم بودند از همان خانواده گرجی که به مرور کیفیتشان بد و بدتر شد و انقد رقیب پیدا کردند که دیگر مثل سابق تولید هم نمیشوند.
همین تی تاب سالمین جلد قرمز که بیشتر وقتهای قحطیاش میآید، انقد مدلهای قلابیاش توی بازار زیاد شده که نگو و نپرس! با همان جلد قرمز و فریبنده و البته که محتوا در حد صفر است.
من معتادم به همان تی تابها، همهٔ این سالها هر چند اندازهاش آب رفته و قیمتش هر سال و گاهی هر چند ماه یک بار بالا و بالاتر رفته ولی من هنوز هم که هنوزه به آن تی تابهای جلد قرمز وفادارم.
چند مدت پیش هم که تافی شیری با عکس گاوهایی که مشغول چرا هستند را دیدم و کلی ذوق مرگ شدم، یک مزه خاصی داشتند این تافیها و هنوز هم آن مزه را دارند.
بودن این خوراکیها هر چند با قیمت بالا بهتر از نبودنشان هست ولی ترجیح میدهم اگر قرار است کیفیتشان به فنا برود در همان اوج خط تولیدشان بخواب و هرگز بیدار نشود.
حس بدیِ که آدم از چیزی که کلی خاطره خوب داره، تو یه حالت بد جدا بشه! هر چند یه چیز غیرجاندار باشه...
در مورد آدمها هم صادق، اینکه آدم بعد مدتها یه دوستی رو ببینه که دوران مدرسه کلی خاطره با هم داشتن ولی حالا برخورد اون آدم انقد سرد باشه که همه اون خاطرات خوب هم از بین برن. یکی از دلایلی که دوست ندارم دوستای قدیمی و دوران مدرسهام رو ببینم ترس از همین تجربه است.
یکی دوباری که بچههای قدیمی رو دیدم چنان سرد و بیروح برخورد کردن که از خودم وا رفتم و گفتم کاش نمیدیدمشون و خاطرات گذشته همون جور دست نخورده میموندن.
ویفرهای سلامت رو هم امتحان کن. معرکه ان، معرکه!
پاسخحذفبالایی من بودم!
پاسخحذفحتما، حتما:)
پاسخحذف