۱۳۹۴ دی ۳۰, چهارشنبه

روز نوشت/ تعلیق

سعی می‌کنم به خودم القا کنم که همه چی خوبه و من هم آرومم ولی واقعیت اینه که بعد از یازده هفته انتظار دارم به سمت و سوی از هم پاشیدگی عصبی می‌رم.
جدا از انتظاری که خودم برای ویزا می‌کشم اینکه مدام یکی از یه جایی می‌پرسه نرفتی؟ پس کی می‌ری؟ خب، چی شد؟ به شدت روی اعصابم شلنگ تخته می‌اندازه.
بعد از دو هفته اعصاب شدید روده و معده و کان سیستم گوارش این هفته اوضاع م بهتر شد.
دارم روزی هشت لیوان آب می‌خورم و عصر‌ها سی تا چهل دقیقه روی تردمیل می‌دوم.
کتاب می‌خونم و روزی دو تا عکس می‌ذارم اینستاگرام، مثلن دارم خودم رو سرگرم نشون می‌دم.
چقد این تعلیق بده، عملن دست به هیچ کاری نمی‌تونی بزنی و همین انتظار و عدم قطعیت حالت رو هم بد‌تر می‌کنه.
هنوز هم گاهی دلم لک می‌زنه برا درس و دانشگاه. دلیلش؟
نمی‌دونم. انقد آدم‌های تحصیلکرده و سرخورده دور و برم هست، نمی‌دونم چرا باز فکرم می‌ره سمت درس.
احتمالن اگر یکی مثل من چهار سال این جوری خونه نشین بشه که عملن هیچ چیز زندگی‌اش در اختیار خودش نباشه وضع از این بهتر نمی‌شه.
دو ساله که مشخصن باید منتظر باشم کی سفارت وقت می‌ده، کی ویزا می‌ده، کی می‌شه رفت کی می‌شه نرفت...
اعصابم خرده از این همه دست و پا زدن دز حالت تعلیق...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر