دیروز برای تصویب اوضای ال صیانت و الخ کلی حرص خوردم. وقتهایی که حرص میخورم و یا فشار و استرسی رو تحمل میکنم قشنگ میزنه به پشت گردن و دستهام. هی حرص میخوردم و تو مغز خودم مشغول خودخوری بودم.
شب خواب مزخرفی دیدم در همان ارتباط. صبح موقع شنیدن چشمانداز بامدادی مدام فک میکردم خب حرص خوردن من چه فایده وقتی میبینم تو همین اینستا یه عدهای دغدغهاشون لباس عید یا مدل سفره نوروزه! یا اینکه درگیر ظرف و لباس فلان اینفلوئنسر هستن و الخ...
انگار هر کی تا خودش مستقیم با موضوعی درگیر نشه براش مهم نیس که فلان موضوع در سطح کلان به کجا میرسه؟
انگار مردم سر شدن و هر کسی ترجیح میده دو دستی کلاه خودش رو بگیره که باد نبردش و در همون حال انتظار دارن بقیه حرکتی بکنند و کاری انجام بدن!
هیچی دیگه امروز هم به سردرد و تهوع گذشت!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر