۱۴۰۱ مرداد ۲۸, جمعه

خدا

 هوا نیمه‌ابریه و دلم واقعا بارون می‌خواد. دلم می‌خواد اتاق رو مرتب کنم و از امشب بشینم پای خوندن کتاب.

دلم خیلی گرفته ولی خدا رو دارم و می‌دونم تنهام نمی‌ذاره. تو سختی‌ها دستم رو گرفته و تنهام نذاشته. امیدم تو این گوشه‌ی تنها و غریب لطف و پناه خودشه و بس.

این فرصت رو داشته‌م که بارها و بارها این سال‌ها رو مرور کنم و مطمئن بشم که اشتباه کردم، که اشتباه رفتم و اشتباه ادامه دادم. تنها سودش اینه که از اشتباه خودم مطمئنم، پشیمونم و باید برای خودم کاری کنم، حداقل جبران خسارت‌هایی که به خودم زدم. فشارهایی که به خانواده‌ام آوردم رو که هیچ‌کاری نمی‌تونم بکنم جز ابراز شرمندگی.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر