صبح جمعهاس. ساعت پنج بیدار شدم.چون بچه بیدار شده بود و تو تاریکی راه افتاده بود. چرا؟ چون ریده بود به خودش و باید عوض میشد.
به همین راحتی ریده شد به خوابم. امتحان عربی رو هم دادیم. اصلا نمیفهمم چرا چنین درسی رو باید بگذرونیم، مزخرف خالص بود. استادش از خود درس مزخرفتر. تا امتحان بعدی وقت زیاده. ولی کاررعقبمونده هم زیاد دارم. کاش فرصت بشه عقبموندهها رو جمع و جور کنم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر