اینجور هم نیست که دوست داشته باشم مدام غر بزنم و بنالم ولی خب از این زندگی تخمی فقط بخش غر و نالیدنش به ما روی خوش نشون میده.
دیروز رفتم برای امتحان قالبهای جدید دندان، لابراتوار فک کرده برای لثه خر مش حسن دندان ساخته... یک ساعت هم روی لثههایم کار شده به همراه کلی درد و خونریزی...
بعد امروز صبح زنگ زدهاند که روز شنبه بیا برای قالب گیری جدید تا بفرستیم لابراتوار جدید!!!
بیش از یک ماه است که الاف قالب گیری هستم، آخرش هم شده این! موندم چطور موشک میفرستن این ور و اون ور...
حالِ من؟ یک بیتفاوت از همه چیز بریده...
صلاح میدونم یه آشویتس مدرن برپا کنم، جوری باشه که به همه زوایا تخمی زندگی معاصر بیاد... سلاخ خانهای برای همین گه مرگیها...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر