۱۳۹۵ اردیبهشت ۱۹, یکشنبه

یک، دو، سه...شروع

بچه‌هایی که از قدم‌های وبلاگ‌نویسی بودن حالا هر کدام یکی دو تا کتاب منتشر کرده‌اند شاید هم بیشتر.
وبلاگ صرفن روزمره‌گی نویسی برای آن‌ها نبوده، شاید هم اوایل بوده و از جایی به بعد دیگر نه.
فکر می‌کنم اگر وبلاگ اول‌م را داشتم و مثل همان قبل‌ترها منظم‌تر و بهتر می‌نوشتم شاید حداقل این سال‌ها از نوشتنم حال بهتری داشتم. به خودم می‌گفتم به‌به، جوری نوشته‌ای که ازت راضی‌م. یک‌جور رضایت روحی و خستگی در کن ولی خب این اتفاق به صدها دلیل و شاید هزارها نیفتاده و خودم مقصر اصلی آن هستم. به قدر وسع نکوشیدم، پس جای گله و نق زدنی هم نیست.
می‌خواهم از نوشتن اتفاق‌های خاله‌زنک که دوز انرژی منفی‌اش هم بسیار زیاد است چشم‌پوشی کنم و بیشتر از تجربه‌های جدیدم در اینجا بنویسم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر