هوا ابری ولی بیرون هوا دمکرده و شرجی. افتادم روی مبل و همینطور فکرم از این اتفاق و خبر میره سمت اون یکی. از توییتر فاصله گرفتم چون حجم خبرها و نظرات انقد زیاده و گاهن وحشتناک و ترسناک که احساس میکنم نفس کشیدن زیر این حجم از تباهی برام خیلی سخته، جدا از اینکه خبرها دوباره دارن افسرده و غمگین میکنم.
پامو از دسته مبل آویزون کردم و منتظرم برنج دم بکشه، خورشت جا بیفته و ناهار رو با هم بخوریم....
پامو از دسته مبل آویزون کردم و منتظرم برنج دم بکشه، خورشت جا بیفته و ناهار رو با هم بخوریم....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر