۱۳۹۹ شهریور ۲, یکشنبه

دلگیرم از این شهر سرد

 خیلی دلم شکسته، فقط وسط گریه‌های بی‌امون تو تاریکی خدا رو صدا زدم. گفتم خیلی بی‌کسم کمکم کن و چند دقیقه بعد اروم گرفتم. کاش خانواده‌ام پیشم بودن، کاش یه دوستی نزدیکم بود...

چقدر دلم گرفته، فقط و فقط امیدم به خداست و بس.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر