۱۳۹۹ شهریور ۹, یکشنبه

کورسوهای امید

 بالاخره ایمیل آمد و برای دو هفته دیگه نوبت پرفکتور داریم، امیدوارم که مرحله‌ی اخر باشه در این پروسه‌ی طاقت‌فرسا.

وسط این روزهای نکبت گرفته اینکه آدم‌های زیادی از تجربه‌های تلخ و ازار دهنده تعرض و تجاوز می‌نویسند مرهم دردهای کهنه بیشتر ماست.

همه‌ی خاطره‌های سیاه پس‌زده دوباره روشن می‌شوند، همه‌ی ان دردها و رنج‌ها و سکوت‌های طولانی.

کاش از این به بعد کمتر قربانی شویم، بهم جسارت و قدرت بدیم، همدلی و همراهی کنیم.

۲ نظر:

  1. سلام‌الی
    نمی‌دونم چند سال شد از اخرین بار که وبلاگت رو‌خوندم. امشب همس وبلاگ‌هونی داشتم و خوشحالم که هنوز می‌نویسی.
    نرسیدم همه پستها رو بخونم. ولی از. همین پست متوجه شدم حسابی یک مهاجر ج افتاده شدی☺️ به بورکوراسی اروپایی عادت کردی و حرصت درمیاد مثل همه ماها که موهامون سفید شد سر این
    فهمیدم مادر شدی تبریک می‌گم.
    امیدوارم موفق باشی

    پاسخحذف
  2. سلام مرمر
    ممنون که سر زدی، هیچ جایی وبلاگ نمیشه. اینستاگرام و توییتر خیلی فشار روانی و استرس به ادم منتقل می‌کنن، تحملشون از حوصله من خارجه. ترجیح می‌دهم همینجا باشم

    پاسخحذف