حالا بعد از این همه مدت، دوره گردِ روزهای نه چندان دور باز برگشته.
آن روزها قول داده بود که لباس جدید بر تن وبش کند ولی رفت که رفت، فک نکرد چفد غصه میخوریم ما.
چقد نوشتم توی ویلاگهایی که یکی بعد از دیگری نابودشان کردم، از نبودن دوستانم از دلتنگی برای نوشتههاشان و خاک خوردن خانههای مجازی.
حالا دوره گرد برگشته؛ خوشحالم خیلی خوشحال.
گرچه دیگر سالهای ربوده شده عزیزم را ندارم ولی دوستان ان سالهای نه چندان دور دوباره دارند دور هم جمع میشوند، چه اتفاقی بهتر از این در روزهای که دپسردگی دارد خودش را تحمیل میکند.
ــــــــــــــــــــــ
از فرط خوشحالی گفتم بنویسم حتی در حد همین چند خط.ای دی اس ال از صبح قطع شده و همین ها را هم با دل خون با دایل اپ فرستادم.
به عشق بازگشت یک رِفیق.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر