۱۳۹۲ خرداد ۱۵, چهارشنبه

شب نوشت

بیشتر روز را در یک حالت منگی اعصاب خرد کن به سر بردم، حتی برای چند ساعت دوباره دست چپم یک جورهایی بی‌حس ولی سنگین شده بود.
دیگر دارم یه این بی‌حس شدن‌ها عادت می‌کنم.
دارم کتاب می‌خوانم و از انتخاب‌هایم برای مطالعه در این روز‌ها راضی هستم.
مدت هاست می‌خواهم از نشر افق و کتاب‌های خوبی که در رده‌های کودک، نوجوان و بزرگسال منتشر می‌کند بنویسم ولی تنبلی می‌کنم.
حالا هم بی‌خوابی زده است به کله مبارک، سرعت هم انقدر کم است که نمی‌شود دانلود کرد حتی همین فیس هم به زور نصفه و نیمه باز می‌شود.
بعد از مدت‌ها چند تا از وبلاگ‌هایی را که قدیم تر‌ها می‌خواندم دوباره خواندم، خوب است که هستند و هنوز هم می‌نویسند.

۱ نظر: