دلم میخواست امید برای مدتها رفیق شب و روزهایم باشد ولی خب شرایط همیشه آنگونه که یک آدمیزاد میخواهد و آرزویش را دارد پیش نمیرود که... امید به صورت قطره چکانی خودش را به ما میرساند چون ما هر چه تقلا میکنیم انگار از امید دورتر میشویم، شاید رسم این روزگار بیصفت است.
چند روز بود که همهاش با خودم فک میکردم کاش امسال روز خبرنگار که شد روزنامه نگاران در بند بیایند مرخصی، حتی شده برای یک روز! شاید خیلیهای دیگر بینام و نشان داخل آن سلولها و دخمهها باشند که سال هاست در آزادی نفسی نکشیدهاند ولی از سرخودخواهی دلم خواست روز خبرنگار بگذارند بچههای رسانه و خبر بیایند مرخصی. مشخصا دوست داشتم/دارم که سیامک-ق بیاید مرخصی. مدت زمان دستگیری اش دارد سه سال تمام میشود و هنوز یک بار هم به مرخصی نیامده.
امید داشتم که بشود و بیاید. دیشب وسط این خبرهای تارِ و غم زده خواندم که سیامک را به همراه چند نفر دیگر منتقل کردهاند به انفرادی، دلم گرفت. یعنی امید قطره چکانیام هم باز به یغما رفت؟ یعنی باید نهایت امیدم این باشدکه او و همراهانش برگردند به داخل بند؟ یعنی انقد دنیا پست و غدار است...
سیامک-ق دبیر سابق خبرگزاری ایرناست، خبر دستگیریاش را هم غاصبانِ خوش خیال آن روزهای ایرنا تویِ ستون خاله زنک زمزمه منتشر کردند با خباثتی مخصوص همان قماش غاصب نوشته بودند سیامک-ق!
شمارههایت هنوز تویِ گوشیام سیو است به امید روزی که بیایی و پیامک بدهی دختر تو زندهای؟!
روحانی مچکریم.. من واقعا نمیدونم این بازی ها چیه.. ولی خب بازم امید باشه بد نیست انگار
پاسخحذف