۱۳۹۳ تیر ۱۰, سه‌شنبه

از بافندگی تا "جنگ آب"

مدتی پیش مادر «الف» گفت بیا و بشین تا بافتن دستبند را یادت بدهم، زود یاد گرفتم!
حالا این روز‌ها با کامواهایی به رنگ‌های سبز از روشن تا تیره، میان این همه روزمره گی و خستگی یکهو خودم را می‌بینم که نشسته‌ام به بریدن کاموا‌ها و بعد با علاقه‌ای که کمتردرر خودم سراغ دارم، دو تا دو تا گره‌ها را از چپ می‌زنم و ذوق می‌کنم از ترکیب رنگ‌های سبزو بالا امدن رج به رج دستبند.
* انقدر که ما در مصرف آب صرفه جویی می‌کنیم آخرش هم می‌شود قطعی آب بی‌خبر! یک روز تمام بی‌آبی کشیدن. حداقل انقدر منت نگذارید که جیره بندی نمی‌کنیم، جیره بندی کنید ولی قبلش اطلاع دهید از فلان ساعت تا فلان ساعت آب قطع است. هر چند که عده زیادی از مردم اصلن رعایت نمی‌کنن.
**چند سال پیش اولین برنامه‌ای که رفتم درباره مدیریت منابع آب بود و هشدار‌ها درباره خشک سالی و کمبود آب. بعد‌تر در روزنامه یا خواندم که گقته بودن جنگ جهانی سوم نه جنگ میان فلان کشور با آن دیگری است بلکه «جنگ آب» است. کاش همه بیشتر از این‌ها نسبت به این وضعیت حساس باشیم، به اینکه بشر با زیاده خواهی‌هایش طبیعت را به نابودی کشانده و ادامه حیات در این کره خاکی را با چه مخاطراتی رو به رو ساخته.
در کشور مدام حرف از دریاچه ارومیه زده می‌شود در حالی که دریاچه‌های بسیار دیگری هم در کشور هستند که آن‌ها هم رو به نابودی‌اند. دریاچه‌ها که خشک شدند عده‌ای سودجو و فرصت طلب جاده کشیدند بر پیکره زخمی آن‌ها. بشر چه کار‌ها که نمی‌کند و عبرت نمی‌گیرد تا عقوبت کار‌هایش دامن گیرش شود.
به ر‌ها: دیدم چکار کردند با آن گرافیتی ولی آن زن جام به دست و بلک هند جهانی شده، گیرم یا لدر ان دیوار را تخریب کنند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر