۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۷, یکشنبه

روزمره گی

گاهی روز‌ها حجم فکرهایی که درباره آینده دارم انقد زیاد می‌شه که رسمن زیر فشارشون می‌زایم، مثل دیروز.
هی داشتم به اجاره خانه جدید فک می‌کردم و اینکه این امکان وجود داره که مثلن تا یک سال آینده بتونیم خونه جدیدی کرایه کنیم؟ پولمون می‌رسه؟ کار گیرش می‌اد؟ زبانش چقد پیشرفت کرده؟ من زبان در چه حدی خواهد بود؟
اینکه آدم تصور درست و دقیقی از هیچ کدوم از این موارد نداره هی بر استرس و نگرانی هاش هم اضافه می‌کن.
بعد دیگه نشستیم با هم حرفیدیم و کمی تا قسمت بسیاری امیدوار شدم. البته که نباید بذارم این حجم از فکر و دغدغه روی هم تلنبار بشه و باید قدم به قدم پیش برم.
وضعیت زبان «او» خوب پیش می‌ره. فقط این وقفه‌های سه ماه بین کلاس‌ها واقعن مسخره است. تو المان قضیه فرق می‌کن در عرض یه سال بچه‌ها می‌تونن مدرک B۲ رو بگیرن. ترم‌های فشرده و پشت سر هم هست ولی اینجا نهایتن سالی دو ترم. البته این کلاس‌ها رایگان ولی کلاس‌های پولی هزینه‌های زیادی داره. اینجور می‌شه که هی زمان یادگیری کش می‌اد. الان خوبیش اینکه «او» دقیقن می‌دونه که چقد نیاز داره به این زبان و خودش هم تلاشش اینکه بره تو جامعه اونجا.
تو جامعه ایرانی‌ها مخصوصن اونایی که بعد از انقلاب مجبور به ترک کشور شدن مگه می‌شه حرف زد؟ مگه می‌شه گفت شما اشتباه فکر می‌کنید؟ آدم فقط باید بشین گوش بده و حرص بخوره... فک می‌کنن همه چیز مثل همون موقع است و حرف درست رو فقط خودشون می‌زنن چون بقیه تجربه اون‌ها رو ندارن.
تو هر جامعه ایرانی هم یه تعداد کورد هستن که فک می‌کنن همه حق و حقوق بشری ازشون سلب شده و انقدر ظلم و ستم شده بهشون که تا ابد والدهر فقط باید فحش بدن و اعتراض کنن و مدام انرژی منفی حواله می‌کنن طرف آدم... انقدر که آدم از رفت و آمد با ایرانی‌ها بیشتر از اینکه دلش خوش بشه آزرده خاطر می‌شه و ترجیح می‌ده روابط در حد هر از گاهی بمونه.
*خیلی دوست دارم این فیلم آخر لیلا حاتمی رو ببینم، کاش این هفته بشه دیدش.

۱ نظر:

  1. فکر کنم قبلا هم بهت گفتم، هزینه کلاس خوصی هرچقدر باشه میارزه. کلاسهای عمومی بخصوص در ابتدای کار نمیارزن. فقط باعث میشن دیرتر وارد جامعه بشی.
    توروخدا اشتباهات من و نکن.. تا میتونیاز جامعه ایرانی دوری کن. اوایلش لازمه.. برو تو دل مردم عادی و باهاشون همصحبت بشو. برو تو کافه بشین ..خوبه اونا مثل مملکت من نیست مردم باهات حرف نزنن.

    و اما کردهای اینجا روکلا بی خیال.. داستانی هستند برای خودشون.

    پاسخحذف