۱۳۹۵ فروردین ۲۴, سه‌شنبه

روزمره‌گی

امروز صبح بالاخره گاردم رو در برابر یادگیری زبان شکستم و شروع کردم به یادگیری. البته درس‌های ابتدایی رو قبلن هم خونده بودم ولی دارم با متد آموزشی اینجا پیش میرم و این خیلی خوبه. وقتی برای خرید بیرون میریم سعی می‌کنم عددها رو درست بشنوم ولی خب عدد شماری مسخره‌ای دارن و مثلن به جای نود می‌گن دو تا چهل تا به علاوه ده!!! در نتیجه تا طرف بخواد عدد رو کامل بگه من فقط عدد رند اول رو به یورو متوجه می‌شوم و خرده‌اش رو نمی‌فهمم و به خودمم فشار نمیارم. هوای امروز تا ظهر خوب و آفتابی بود، عصر کمی ابری و سرد شد و از غروب آفتاب هم داره بارون می باره. حدود یبه ماه پیش دو تا ساقه نعنا رو کاشتم تو گلدون حالا بزرگ شدن و هربار می‌بینمشون کلی ذوق می‌کنم حتی دلم نمیاد بچینمشون!
یه مدت سردرد نداشتم ولی یه هفته‌ای می‌شه که کم و بیش سردرد دارم. جدیدم دچار ریزش مو شدم که قبلن سابقه نداشته ناخن‌هام هم با اینکه کوتاه هستن می‌شکنن و اینا از اثرات کمبود نور آفتابه، البته بخشی‌اش به آفتاب بر‌میگرده و احتمالن تغذیه. باید بیشتر دقت کنم...امروز رفتیم یه پارک که دفیقن روی مرز با بلژیک قرار داره. جالب بود که اجازه داده بلودن مردم رو چمن‌ها توپ بازی کنن یا حتی بشینن.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر