زمستانذبیخبر برگشته. شنبه هوا نسبتن گرم و معمولی بود. یکشنبه بارون که شروع شد گفتم موقتیه و تا چن ساعت دیگه تموم میشه ولی سه روز بارون بارید. شُٔرشُر، حتی گاهی رعد و برق هم همراهش بود. دور روزه از بارون خبری نیست ولی باد شدیدی میوزه و صبحها هوا مهآلوده. در بعضی مناطق سیل جاری شده و جایی خوندم ارتفاع سن تا سه متر بالا اومده. نمیدونم این شرایط تخمی آب و هوایی تا کی ادامه داره ولی هر چی هست عادت کردن به تیم همه نوسان و تغییرات سخته.
چن شبه خیلی دلم برا مامانم تنگ میشه، انقد که بلند بلند گریه میکنم و بعد احساس راحت شدن. دیشب دلم برا داداشمم تنگ شده بود در نتیجه با صدای بلندتری گریه کردم. گریه کمکم کرد بعد چن دقیقه که احساس میکردم از دلتنگی نفس کشیدن برام سخت شده راحتتر نفس بکشم.
چن شبه خیلی دلم برا مامانم تنگ میشه، انقد که بلند بلند گریه میکنم و بعد احساس راحت شدن. دیشب دلم برا داداشمم تنگ شده بود در نتیجه با صدای بلندتری گریه کردم. گریه کمکم کرد بعد چن دقیقه که احساس میکردم از دلتنگی نفس کشیدن برام سخت شده راحتتر نفس بکشم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر