۱۳۹۸ شهریور ۲۲, جمعه

امروز هوا ابری بود ولی ابرها کم جان بودن و هوا مطبوع. ظهر حوالی ساعت ۱۲ بالاخره توانستم یک لیوان کاپوچینو داغ بخورم، یعنی داغی‌ش در حد مطلوب بود. این مدت چایی‌هایی که خوردم یا تقریبا سرد شده‌اند یا خیلی داغ و عجله‌ای. هنوز فرصت نکرده‌ام یک چایی دلچسب و سرحوصله و با متانت بخورم.
مدت‌هاس غذا خوردن مثل آدمیزاد در خانه ما به فراموشی سپرده شده همه چیز روی دور خیلی سریع باید پهن و جمع شود. گاهی پهن نشده فاتحه‌اش خوانده است.
القصه بعد از کاپوچینو حدود ساعت دو ناهار را هم خوردیم یه جوری سر و ته خوردن را بهم می‌آوریم که نهایت ته‌نشین ماندن غذا یک ساعت است و بس.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر