۱۳۹۱ آبان ۱۱, پنجشنبه

نوشتن بعد از ماه ها

می‌خواستم بی‌خیال نوشتن پروژه پایانی شم ولی امروز که وارد سایت مدرسه شدم، به خودم گفتم حیفِ.
ظهر دلم خواست بنویسم ولی ذهنم خالی بود.
عصر که فهمیدم «ر» با هر مصیبتی بوده توانسته چند جمله‌ای برایم مصاحبه ضبط کند آن هم با اعمال شاقِ، تصمیم گرفتم بنویسم.
نمی‌دانستم از کجا شروع کنم، طرح خاصی به ذهنم نمی‌رسید، چند ساعت هر چی تلاش کردم انگار مخم قفل کرده بود.
حالا دقایقی هست که موتور مخم گرم شده، دارم می‌نوسیم بعد از هشت ماه...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر