۱۳۹۱ آبان ۱۳, شنبه

خودآزاری‌های مدام

حوصله پشت میز نشستن ندارم، یعنی هیچ وقت نداشتم جز زمان‌هایی که مجبور بودم.
حالا دراز کشیدم روی قالیچه کف اتاق و دارم تایپ می‌کنم.
هوای این کف سرده، یه جوری سردیش حس اون قبرستون رو دوباره تو ذهنم می‌آره...
گیر دادم به اون قبرستون، همه چیز رو دارم یه جوری بهش ربط می‌دم.
خودآزاری، خودآزاری‌های مدام...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر