۱۳۹۳ مهر ۱۹, شنبه

سحرخیزی


اول هقته است و ساعت ۵ صبح بیدار شدم با وجود اینکه حدود ده و نیم شب خوابیده بودم.
خب وثتی آدم از بچگی بالاجبار صبح زود بیدار شده باشه و شال و کلاه کن بره مهدکودک دیگه این سحرخیز بودن باهاش هست تا آخرش.
اتفاقن تو اینستاگرام هم که چک می‌کنم می‌بینم بع خیلی‌ها سحرخیزن یا شاید هنوز از شب قبل بیدارن و خوابشون نبرده.
پنج روز دیگه بیشتر نمونده و می‌دونم که با چشم بهم زدنی هم این چند روز می‌گذره.
به امید روزهای خوب و دل‌های شاد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر