۱۳۹۴ تیر ۲۰, شنبه

مذاکرات کشدار


شبا وقتی می خوام بخوابم انقد فکر و مطلب میاد تو ذهنم که اگر یه سنسوری وصل بود بهم و می تونست تایپ کن چند تا مقاله از توشون در می اومد ولی صبح وقتی بیدار می شم کلن مخم مثل یه لوح سفید که هیچی روش نیست حتی یه نقطه سیاه کوچولو.
دیروز متوجه شدم که چقد مذاکرات به لحاظ روانی همه رو درگیر خودش کرده. بابام صبح اومده می گه همه چی رفت رو هوا، ببین سایت ها چی می گن؟!! بعد خودش مدام کنترل تلویزیون دستش بوده و دنبال خبر. از اون ور هم رادیو روشن و مدام خبر، خبر، خبر. حتی وقتی زنگ در خونه رو زدن رفت دم در و صداش می اومد که داره درباره مذاکرات صحبت می کنه. شب دوباره همین طور، مدام دنبال خبر...دو سال می شه که بازار بورس وضع اش اقتضاح بوده و شاخص به شدت سقوط کرده ولی حدود ده روزی می شه که شاخص روند مثبتی داشته و بابای منم هر روز صبح چهار چشمی تو مانیتور و داره بازار رو رصد می کن. بورس و بازار سرمایه جز سرگرمی هاش هست و البته که سرگرمی بسیار مزخرف و پر استرسی هست. اینم یه مدل قمار اونم تو کشوری که ریسک سرمایه گذاری به شدت بالاست و معلوم نیست چی به چی ربط داره. مثلن طلا تو دنیا قیمتش میاد پایین تو ایران می ره بالا. دولت اعلام میکنه تورم کاهش پیدا کرده و نشانه هایی از رشد اقتصادی پیدا شده بعد شاخص بازار سرمایه بیش از دو سال که منفیِ. خلاصه که این داستانِ تکراری و کش دار مذاکرات هم باز ملت رو اساسی گذاشته سر کار! همه اش شده بیم و امید...خوف و رجا و هیچی بدتر از این انتظار کشیدن و امیدواهی داشتن نیست. چون سرخوردگی بعدش خیلی بد و خطرناک.
ولی در کل وقتی خانه از اساس و پایبند خراب باشه هر چقدر هم برای ظاهرش تلاش کنی، هر چقد هم هزینه کنی عاقبت خرابی خودش رو یه جایی نشون می ده.
عصر هرجوری هست خودم رو باید بکشونم تا بازار. شاید بیش از یک ماه بشه که برای خرید بیرن نرفتم و اگر امروز نرم می دونم که حالم بدتر می شه. باید خدم رو ببرم بیرون و براش چند تا چیز کوچیک بخرم تا سر ذوق و شوق بیاد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر