شش هفته تمام شد و از امروز وارد هفتمین هفته میشیم. بیشتر از اینکه من منتظر باشم «او» منتظر نماس سفارت هست. درصد کمی احتمال داره هفته هشتم تماس بگیرین ولی بعد از دو ماه و نیم احتمال تماس بیشتر خواهد شد.
خیلی دلم میخواست میتونستم تنها برم بیرون و عکس بگیرم از جاهایی که باهاشون خاطره دارم ولی چند تا مشکل هست. مردم تا ببینن دوربین دستت هست رفتارهاشون تغییر میکنه و حتی به عنوان یه نیروی نفوذی نگاهت میکنن و حتی گاهی بلند داد میزنن و تذکر میدن که نگیر مخصوصن تو بازار میوه و تره بار که رسمن وقتی با گوشی م چند بار عکس گرفتن میخواستن بزننم که چرا میگیری. مثلن فک میکنن از بهداشت اومدم و میخوام گزارششون رو بدم! لابد.
در حالی که من سعی میکنم اونجا با گوشیم و خیلی طبیعی عکس بگیرم ولی خب نمیشه مثلا در حین حرکت عکس گرفت یا اصلن تمرکزی نداشت.
تنهایی هم نمیشه همه جا رفت، کلن بهتره یکی از اطراف هوای آدم رو داشته باشه به هزار و یه دلیل و خب اصولن کسی نیست که با من بیاد.
سوم هم اینکه این چند روز خیلی هوا سرد شده و صبحها اکثرا یخ بندون هست و هوای سرد تا ظهر ادامه داره و عصر هم بدتر میشه.
اتفاق خوب چند روز آینده افتتاح سنمای هنر و تجربه است که میتونیم چند روز بریم و فیلم ببینیم، فیلمهایی که اجازه پیدا نمیکنند روی پردههای عمومی سینما اکران بشن و کمتر دیده میشن.
اگر از فردا دوباره سینما روی من و س شروع بشه جس میکنم برگشتم به قبل از سال ۹۰.
ما مدام تو جشتواره فیلم، تیاتر و موسیقی بودیم و با وجود همه دردهای مشترک زندگی میکردیم.
بعد از ۹۰ رسمن پکیدیم... حالا این سینما ممکنه دوباره حالمون رو بهتر کنه. همین که با هم بریم فیلم ببینیم و همون مسیر طولانی رو دوباره با قدم زدن و حرف زدن طی کنیم تا برسیم به ایستگاه اتوبوس مورد نظر.
خیلی دلم میخواست میتونستم تنها برم بیرون و عکس بگیرم از جاهایی که باهاشون خاطره دارم ولی چند تا مشکل هست. مردم تا ببینن دوربین دستت هست رفتارهاشون تغییر میکنه و حتی به عنوان یه نیروی نفوذی نگاهت میکنن و حتی گاهی بلند داد میزنن و تذکر میدن که نگیر مخصوصن تو بازار میوه و تره بار که رسمن وقتی با گوشی م چند بار عکس گرفتن میخواستن بزننم که چرا میگیری. مثلن فک میکنن از بهداشت اومدم و میخوام گزارششون رو بدم! لابد.
در حالی که من سعی میکنم اونجا با گوشیم و خیلی طبیعی عکس بگیرم ولی خب نمیشه مثلا در حین حرکت عکس گرفت یا اصلن تمرکزی نداشت.
تنهایی هم نمیشه همه جا رفت، کلن بهتره یکی از اطراف هوای آدم رو داشته باشه به هزار و یه دلیل و خب اصولن کسی نیست که با من بیاد.
سوم هم اینکه این چند روز خیلی هوا سرد شده و صبحها اکثرا یخ بندون هست و هوای سرد تا ظهر ادامه داره و عصر هم بدتر میشه.
اتفاق خوب چند روز آینده افتتاح سنمای هنر و تجربه است که میتونیم چند روز بریم و فیلم ببینیم، فیلمهایی که اجازه پیدا نمیکنند روی پردههای عمومی سینما اکران بشن و کمتر دیده میشن.
اگر از فردا دوباره سینما روی من و س شروع بشه جس میکنم برگشتم به قبل از سال ۹۰.
ما مدام تو جشتواره فیلم، تیاتر و موسیقی بودیم و با وجود همه دردهای مشترک زندگی میکردیم.
بعد از ۹۰ رسمن پکیدیم... حالا این سینما ممکنه دوباره حالمون رو بهتر کنه. همین که با هم بریم فیلم ببینیم و همون مسیر طولانی رو دوباره با قدم زدن و حرف زدن طی کنیم تا برسیم به ایستگاه اتوبوس مورد نظر.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر